۳۱ خرداد ۱۳۸۹

دوره كاري پارلمان كشور كم كم روبه اختتام است اما درين مدت جايگاه سياسي مردم باميان درپارلمان خالي بود .

مردم افغانستان ازديرزماني آرزوي اين را داشتند كه مانند ساير كشورها داراي ارگان باشند كه درآن قانون را به مثابه يك عنصر حياتي تدوين وحراست نمايند وحقوق توده هاي مستضعف با رعايت اصل عدالت وبرابري درپرتو قانون اعاده گردد



متاسفانه عملكردهاي اعضاي پارلمان وكسانيكه با سوگند وپا بوسي مردم به اين نهاد ارزشمند قانون گذار ودرحقيقت مدافع خواست ها وآرمانهاي مردم راه يافتند ، عكس خواست هاي مردم افغانستان را متبارز ساخت .


گرچند بحث پيرامون كاركردهاي نمايندگان مردم ازتمام ولايات كشور امريست دشوار ، زيرا كساني بودند وهستند كه اخلاص وارادت مردم شانرا فراموش نكرده وبراي تحقق خواست هاي مردمش گام هاي استوار برداشته وتاثيرات قابل ملاحظه درعرصه هاي مختلف بازسازي ونوسازي درولايت شان رونما ساخته وبا توجه به تبحر وتوانمندي كه درزمينه تامين ارتباطات داشته اند ، توانسته تا روابط مناسب با وزارتخانه ها وموسسات بين المللي برقرار نموده وحرف دل مردمش را درصحن باز پارلمان به جرعت وجسارت مطرح نمايند .


اما باميان طبق معمول دورانداخته شده ازذهن ها وسپرده شده در پاورقي هاي تاريخ اين كشور ، درپارلمان ويگانه ارگاني كه متجلي خواست هاي مردم ميباشند ، نيز نام ونشاني ازاين ولايت باستاني وداستاني در4 سال گذشته وجود نداشته است .


نمايندگان ووكيل صاحبان كه تمام محروميت ها ومصيبت هاي باميان ومردمش را به چشم سر ديده واز آدرس كساني به پارلمان راه يافتند كه درپاي صندوقهاي راي ازفرط خوشحالي ولبريز شدن احساسات كه ناشي ازسلي هاي تبعيض واستبداد گذشته بودند ، اشك شادي ميريختند وپيرزنان وپير مردان60 تا 70 ساله درصفوف راي دهندگان به چشم ميخورد كه ساعت ها پياده به مراكز راي دهي آمده بودند به اميد اينكه آفتاب عدالت طلوع كرده وجبر زمان و طوفان خشم رخت بربسته و نمايندگاني را ازنسل خود وآشنا با درد ورنج خود با دستان خود به پارلمان بفرستند .


بد بختانه وكيل صاحبان بعد ازچند صباحي براحتي توانست همه چيز را فراموش كنند وحتي التماس وتزرع خود شانرا كه دروقت كمپاين پشت دروازه هاي مردم داشتند ومردم را به مقدسات وارواح گذشتگان سوگند ميدادند و خودرا يگانه خدمتگار به مخلوق خدا ونماينده امام زمان در روي زمين قلمداد ميكردند .


هنگاميكه آنان به چيزي كه نه خودشان باورمند بودند ونه توانمندي آنرا داشت، دست يافتند ، مقدمتر ازهمه به چاپولوسي ودست بوسي ها پرداختند و بعد ازينكه با چهره ها ودروازه ها آشنا گرديدند ، به فكر اعمار خانه درشهرك سبز و پول دار شدن افتادند و براي هميشه قيد باميان وبامياني ها را زدند .


كمتر اتفاق افتاده است كه درطول چهارسال گذشته يكي ازنمايندگان مردم باميان درصحن پارلمان موضوع باميان را مطرح كرده باشند ويا در رسانه ها از آدرس باميان حرفي به ميان آورده باشند .


به آنان بايد حق داد زيرا بعضي ازوكيل صاحبان بامياني ها اصلاً براي حرف زدن ساخته نشده و آنان بيننده وشنونده خيلي ها مناسب ميباشند و براي اينكه مردم بدانند كه نماينده شان درپارلمان حضور دارند فقط بصورت تقليدي با بلند كردن كارت هاي زرد وسرخ حضورفزيكي شانرا تثبيت مينمايند وبيشتر ازين نه وظيفه خود ميدانند ونه توانمندي وقدرت استدلال را دارند .


اما طيف دومي كه تا اندازي آشنايي بازي كردن با كلمات را دارند و خودرا درياي تبحر ميدانند ، متاسفانه براي تحقق برنامه هاي شخصي شان تريبون كساني ميشوند كه نابودي قوم بنام هزاره وسرزمين بنام باميان ازبرنامه هاي دهه 70 آنان بودند ودربعضي موارد بازيهاي كودكانه را درپيش ميگيرند كه انگار مردم نميدانند ونمي فهمند .


هم با حكومت وهم با اپوزيسيون ، هم با مردم وهم با قاتل مردم ، هم ميخواهد لعل بدست آيد و هم دل يار نرنجد .


موضوع ديگر اينكه با همه ضعف ها و ناتواني هاي كه دامن گير وكلاي مردم باميان ميباشند ، عدم هماهنگي وتفاهم بين خودشان ميباشند و يكي خودرا ازطيف برتر وبزرگتر ، ديگري خودرا سكان دار دين وجهاد ، سومي پدرمنطق وبرادر فلسفه وچهارمي هم ميراث دار سلسله مير ومير باشي ميخوانند و حتي حاضر به صحبت مشترك روي موضوع باميان وبامياني نمي شوند .


بازهم شنيده ميشود كه عالي جنابان قصد كانديد شدن مجدد را دارند و دوست ندارند كه شخصيت وموقف را كه ازمردم با هيله وتزوير گرفتند براحتي ازدست دهند .


نويسنده اين مطلب قصد توهين را ندارد اما باورمند است به اين كه اگر كسي وكساني كه درمناسب ترين شرايط وحمايت قاطع مردم صادق ومتعهد گامي را درجهت تحقق خواست هاي مردم برداشته نتوانند ، بهترين راه براي آنان خودكشي ميباشد وبجاي اينكه بازهم با چشمان اشك آلود وچهره هاي بظاهر معصوم ومظلوم با شعار هاي كاذب ودروغين پشت دروازه هاي مردم رفته و ضعف ها و ناتواني هاي شانرا بطور وارونه استدلال نمايند وطالب حمايت وراي مردم شوند ، بهتر است لقب قهرمان كساني را كه ازشرم ، نگاه كردن به چشمان مردم را نداشته و با پايمردي به زندگي خود خاتمه ميبخشند ، كسب نمايند .


ويا براي اينكه به آرمانهاي مردم توهين نگرديده باشند ازمردم رسماً معذرت بخواهند تا باشد براي نسل هاي بعد وآنانيكه ازمردم مشروعيت ميگيرند وبراي مردم كاري را انجام داده نمي توانند


بامیان بازهم قربانی تبعیض واستبداد اما ازنوع دیگر

تاريخ اين سرزمين حكايت ازسلي هاي سنگين استبداد وتيعيض دارد ودر دل صخره ها وكوها ي اين سرزمين هنوزهم مهر تبعيض حك شده باقي مانده است ، جفاي روا داشته شده ازسوي حاكمان زمانه خاطرات تلخ را دردل تاريخ اين سرزمين مصيبت ديده بيادگار گذاشته است .



گرچند مرور گذشته دردي را دوا نميكند بجز اينكه روح انسان را متآلم ازآنهمه انسان ستيزي وتوحش سازد ، اما بجاست تا همه وبخصوص نسل نو برخاسته بايد بدانند كه پدران واجداد شان با چه زجري دربرابر حادثات برخاسته ازديدگاهاي خودخواهانه ودكمانديشانه قرار داشتند وبا كوله بارازستم تحميل شده وجبر رواداشته شده عمدي زيستند وبا قلب هاي آكنده ازاندوه وبيزاري مظلومانه مردند ويا كشته شدند .


درست دانشمندان عصر حاضر بازگشت انسان به گذشته را جهالت مينامند ونيازي به مروري آن نيست، اما عصرنوين وبه تعبير بعضي عصردموكراسي چه ارمغاني را براي مردم كه ميراث دار تبعيض واستبداد بوده ، هديه دارد .


شيوه عملكردها تغيير چندان باگذشته نيافته وفقط شعارها رنگ وبوي ديگر گرفته است .


درگذشته حق درس خواندن ، حق ابراز نظر ، حق خواستن وعمل كردن وصدها حق ازمردم اين ولايت گرفته شده بود و به صراحت درمجامع عمومي ازسوي زمامداران عنوان ميگرديد ، اما امروز شعار مشاركت ، عدالت اجتماعي وحقوق مساوي سر داده ميشود ، درحاليكه دراصل پاليسي طراحي شده چنين چيزي واقعيت ندارد .


دليل مشخص وواضح آن اختصاص بودجه وامكانات به باميان نسبت به ولايات ننگرهار ، قندهار وولايات مشرقي وجنوبي ميباشد .


درهفت سال گذشته كه جامعه جهاني با ملياردها دالر به كمك مردم افغانستان شتافتند وبا عدم آشنايي با نوع نگرش ها مسئولين كليدي ، اولويت ها را اززبان آنان شنيدند وعمل كردند وغافل ازينكه دراين سرزمين فقط روحيه مليت گرايي حاكميت دارد وبس ،


مليونها دالر به يك پارك صنعتي درولايت ننگرهار اختصاص داده ميشود ولي نصف آن براي تهيه آب آشاميدني قريه هاي زرگران وسنگ چسبان وملاغام دريغ ميگردد وصد ها موارد تناقض بين باميان وحتي ولايت نورستان .


مردم باميان كه اكثراً حكومت محلي را عامل بي توجهي به نيازهاي اوليه ميدانند ، درست حكومت محلي نيز دخيل درامركندي روند نوسازي وبازسازي دراين ولايت ميباشد زيرا وقتي ميدانند كه دولت مردان تصميم گير ازچهره مردم وازشنيدن نام باميان بيزارند ، جامعه جهاني وكشورهاي كمك كننده را آگاه نميسازند ودر رسانه فرياد تبعيض واستبداد را سر نميدهند ؟


اما واقعيت امراينست كه تبعيص وتعصب ريشه درگوشت ، پوست وخون كساني دوانيده كه درگذشته درهرم قدرت بوده ودرحال حاضر نيز با چنين ديدگاهي قدرت را ازآن خود كرده اند ، بنا براين ميتوان گفت كه اصل تفكر حاكم در گلوگاه تصميم گيري بر مبناي تبعيض استوار است وفقط مكانيزم اجرايي آن با درنظرداشت تغيير اوضاع نسبت به گذشته فرق نموده است .


۲۵ خرداد ۱۳۸۹

اعدام مهاجرين درايران ونوع زورآزمايي نظام ايران درمجامع سياسي منطقه



آيا اينبار نيز مثل گذشته فرياد هاي گلوگيرافغان هاي مهاجر بي پاسخ ميماند ؟






اخيراً ازطريق رسانه هاي مختلف خبر دردآور اما نه چندان تعجب آور در ذهن ها پيچيده است مبني براينكه بيش از سه هزار افغان درزندان هاي ايران به سر ميبرند وبراساس آخرين اطلاعات بدست آمده از ايران ، حدود 46 نفر ازين مجموع درحال حاضر درپايه چوبه دار كه نماد ازوحشت و انسان ستيزي ميباشد قرار دارند واين قربانگاه نسل انسان در ايران بعنوان پايگاه مقدس تلقي ميگردد .


نكات جالب توجه ودرد آور اينجاست كه يك عده افغان هاي درمانده وبي پناه كه تمام دغدغه هاي شان فقط زنده ماندن است ، قرباني اين طرح ميگردد وكمتر كساني را ميتوان درايران سراغ گرفت كه حق نفس كشيدن را بخود محفوظ بدانند ، چه برسد به اينكه دربرابر نظام كه زدن وكشتن امري بس ساده ودربسي موارد مقدس تلقي ميشود ، قد برافرازند و ازقوانين حاكم ايران گردن كشي كنند .


آنانيكه به ايران زنده گي كرده اند ويا معلومات كافي درمورد عملكردها ورفتارهاي نيروي مسلح ايران عليه افغان ها دارند ، به اين مهم پي ميبرند كه كوچكترين حركت افغان ها درپيشگاه قانون ايران جرم پنداشته شده وبطور بيرحمانه مجازات ميشود .


وآنانيكه به جرم قاچاق مواد مخدر دستگير وزنداني شده اند ، مستقيماً با نيروهاي مرزي ونيروي انتظامي شريك اند ، نبايد قدرت نظامي ايران را ناديده گرفت ، نيروي انتظامي واطلاعات ايران توانمندي مبارزه با قاچاقبران مواد مخدر را دارند اما اينكه چرا مانع ورود آنان به ايران نميگردد ؟ بحث جداگاه ميطبد .


ازجانب ديگر افغان هاي كه به نحوي به قاچاق مواد مخدر دست زده اند كه تعداد آنان به اين پيمانه نيست ، افراد هاي دست سوم درمعامله وانتقال مواد مخدر ميباشد ، ليدر ها دراين زمينه ايراني هاي ساكن درسيستان وبلوچستان ميباشد كه ازنطقه خريد الي فروش مواد مخدر درايران حضور داشته وازهيچ كسي هراس ندارند ، زيرا نيروي انتظامي وپاسبانان مرزي توسط آنان خريداري گرديده است .


كمتر بلوچ درايران به اين جرم محاكمه گرديده ، اما به دها موارد اعدام افغان هاي گلو تركيده درانزارعموم درايران درطول سه دهه اخير صورت گرفته است وفقط افغان ها همانند موش آزمايشگاهي معيار براي تطبيق عدالت درايران كه بربنياد خون وشلاق استوار اند قرار گرفته است .


سوال اينجاست كه خون اين همه انسان درپيشگاه مجامع جهاني ودولت افغانستان كه بطور سهلنگارانه با قضيه برخورد ميكنند اهميتي ندارند ؟


آقاي كرزي بجاي اينكه درمورد سرنوشت هزاران افغان مقيم ايران ودها موارد ديگر با احمدي نژاد صحبت نمايند ، دركنفرانس خبري تلاش براي رفع اتهام وارده ازسوي احمدي نژاد دارند و با خاك پاشيدن روي حقيقت ها ، ازايران بعنوان دوست صميمي ياد مينمايند .


سرنوشت ملا برادر كه عامل تباهي هزاران خانواده وپرپرشدن هزاران جوان اين سرزمين ميباشد ، مهمتر ازسرنوشت هزاران افغان براي جناب كرزي ميباشد ، ازكشورپاكستان خواهان انتقال ملا برادر ميگردد اما درمورد زندانيان افغان درايران از دپلماسي مرده استفاده مينمايند .


از جانب ديگر سازمانهاي بين المللي ، ديدبان حقوق بشر وكميساري عالي ملل متحد در امورپناهندگان نيز اقدامات اصولي جهت بررسي واقعي قضيه روي دست نگرفته است .


توقع ميرود ، سازمانهاي مدافع حقوق بشر ومجامع جهاني ودولت افغانستان دراين زمينه اقدامات جدي روي دست گيرند ، ورنه خون هزاران افغان بناحق همانطوريكه درگذشته درايران ريخته شد ، درحال حاضر نيز بطور قصاوتمندانه پايمال كرسي نشينان رساله بدست خواهند گرديد ، وازطرف ديگر ايران بعنوان خشين ترين ، قدرتمندترين وخود مختارانه ترين حكومت درزمينه تصميم گيري براي سرنوشت بشر درمنطقه وجهان عرض اندام خواهند نمود ودرآينده هيچ قدرتي توان بازپرسي ازاين نظام را درهيچ موارد نخوهند داشت .